نسل جدید خرپولدارها در لندن – پادکست کافه دو لا پـرِس (۱)
2014-06-04آیا وسوسهی خلاصه و جویده-نویسی پدیدهای جدید است؟ آیا خوب است؟
2014-06-24در یادداشتی دیگر به نگاه تولستوی به تاریخ پرداخته بودم. شاید جنگ و صلح را بتوانیم «پدیدارشناسی روح» هگل، اما در قالب رمان بنامیم. این رمان دربارهی تاریخ و نقش انسانها در آن است. فلسفهی تاریخ کم و بیش همان است که هگل بیان کرده.
در اینجا میخواهم چند نکته از زبان تولستوی دربارهی حکومت و حاکمان بیان کنم. به نظر میرسد پس از صد و اندی سال، تجربهی تاریخی میتواند دربارهی درستی یا نادرستی نگاه تولستوی به ما کمک کند.
نویسندهی بزرگ روس دربارهی نقش بزرگان در تاریخ میگوید:
«در وقایع تاریخی، بزرگ شمردگان [انسانهای معروف] فقط برچسبهایی هستند که نام خود را بر وقایع میچسبانند و همانند برچسب کمتر از هر کس با خودِ رویداد رابطه دارند.»
جنگ و صلح / ترجمهی سروش حبیبی/جلد سوم / ص ۸۸۲
برای بررسی قوانین ناظر بر تاریخ باید موضوع مشاهدهی خود را کاملن عوض کنیم و سلاطین و وزرا و ژنرالها را آسوده بگذاریم و [در عوض] عوامل یکدست و بینهایت کوچکی را که بر تودهی مردم حاکمند بررسی کنیم.
همان / ص ۱۱۷۲
در طول شاهکار بلندش، تولستوی تلاش میکند تا ناچیزیِ نخبگان را در برابر روح تاریخ نشان دهد. او حتی در بخشهایی از رمان در قامت یک نظریهپرداز تاریخ ظاهر میشود و نه از زبان شخصیتها، بلکه از زبان خودش نظریهی تاریخش را بیان میکند. که همانطور که گفتم بسیار ضد نخبهگان و برعکس هوادار روح جمعی است. از نظر او بزرگان تاریخ زائدههایی بر رخدادهای تاریخی نیستند.
بر همین اساس است که او نظر خیلی تحقیرآمیزی به حاکمان دارد. او هم الکساندر (شاه کشور خودش) و هم ناپلئون (شاه کشور دشمن و مهاجم) را در قامت حاکمانی دستبسته در برابر تاریخ و روح آن به تصویر میکشد :
«تمام شلتاقهای حکومتِ وحشت به بهانهی غم تامین آرامش مردم صورت میگیرد و توجیه میشود.»
همان / ص۱۲۵۲
«هر مدیر و فرمانداری در دوران آرامش و دور از اغتشاش گمان میکند که چرخ زندگی مردمی که ادارهی امورشان به دست او سپرده شده است فقط به نیروی او میچرخد و همین آگاهی به ضرورت وجودش بزرگترین پاداش زحمات و تلاشهای اوست. پیداست که تازمانی که دریای تاریخ آرام است حاکم ـ آبشناس با قایقی که نااستوار، خود را با دیرکی به کشتی کوهپیکر ملت بند کرده پیش میرود و میپندارد که اوست که کشتی بزرگی را که خود به آن متکی است حرکت میدهد. اما وقتی طوفانی برخیزد و دریا متلاطم گردد و کشتی دستخوش امواج شود، دیگر گمراهماندن و خود را اسیرِ وهم داشتن ممکن نیست. کشتی به حرکت پُرتوان و مستقل خود ادامه میدهد و دیرک آبشناس دیگر به آن نمیرسد و مدیرِ هادیِ بناگاه از بامِ مدیریت و سرچشمگی قدرت به سطح شخصی ناچیز و ضعیف و بیفایده فرومیافتد.»
همان / ص ۱۲۵۵
Discover more from Rooh Savar
Subscribe to get the latest posts sent to your email.