همه برای یکی…
2013-03-11زایـشِ کنـشـگـرِ «سـیـاسـت» / برای زادروز اکبـر امیـنی
2013-04-01
در این روزهای پایان سال ۱۳۹۱، بحث انتخابات ریاست جمهوری تازه دارد داغ میشود. و تازه این داغ شدن هم فقط به میانجیِ شایعۀ حضور سید محمد خاتمی صورت گرفته است. البته این بحث و شایعۀ حضور خاتمی نبود یخِ فضا را آب کرد.، بلکه زمانی این اتفاق رخ داد که برخی از دوستان، مارپیچ و چرخۀ سکوت را شکستند ودر محسنات و فایدههای حضور خاتمی مدیحه سرایی کرند. از آنجا بود که آرام آرام صحبتهایی که پیشتر در گروههای کوچک در جریان بود، به عرصۀ رسانهها و شبکههای اینترنتی کشیده شد و افرادی (بیشتر جوانترها) حاضر شدند تا در اینباره اظهار نظر کنند.
اما آنچه که در این این گیر و دار دیده شد _از نظر من_، بسیار نازل و سطح پایین بود. کمتر یادداشت خوبی دیده میشد که قرار داشته باشد به مسئلۀ انتخابات ریاست جمهوری فارغ از دعواهای قبیلهای یا خورده حسابها و یا شیفتگیهای کهنه بپردازد. بیشتر بحثهایی که این روزها میشود، گویا در جهت راضی کردن همفکرانِ نویسندگان است، و نه تحلیل و موشکافی صحنۀ پیش رو و ارائۀ چشم انداز و شاید راه حلی برای برون رفت از این وضعیت پیچیدهای که در آن گرفتار هستیم.
بعضی نگاهها به رقابت و مسئلۀ پیش رو، در حد رودرویی با بازیهای رایانهای تقلیل یافته است. گویا با فشار دادن چند دکمه و بکار بستن چند شیوۀ قدیمی که همه آن را بلد هستند، ما بازی را خواهیم برد و به مرحلۀ بعدی راه خواهیم یافت. وگرنه میتوانیم بدون هیچ هزینهای بازی را ریست کنیم و از اول شروع کنیم و همین بازی را تا ابد ادامه دهیم تا بلکه کامپیوتر خسته شود و از ما ببازد. از طرف دیگر، دعواها و کینههای قبیلهای هم تازگی ندارد و یادآوری و سخن گفتن دربارۀ آنها بیشتر ذوق آدم را کور میکند. با این حال، گاهی بحثهای درخشانی هم دیده میشوند. از جمله این یادداشت از آرمان امیری و این گفتگوی حمزه غالبی (از دقیقۀ ۳۲ به بعد) با برنامۀ صفحۀ دو.
به نظرم نقطۀ ورود به این ماجرا بسیار مهم است.
بحث شرکت کردن یا نکردن در انتخابات پیش رو _در حال حاضر_ فقط با نامزدی خاتمی معنا پیدا میکند. به نظر نمیرسد آوردن یک کاندیدای فن سالار حتی با حمایت خاتمی، سرانجامی داشته باشد. در حالی که آیت الله خامنهای در چهار سال گذشته (و در مجموع در ۲۰ سال گذشته) هزینههای بسیاری برای یکدست کردن حاکمیت و کنار زدن همۀ رقیبان هم روی دست خودش و هم روی دست جامعه گذاشته است و حتی کسانی همچون هاشمی رفسنجانی و احمدینژاد را تحمل نکرده است، یکشبه خواب نما شود و اصلاح طلبان را وارد بازی قدرت کند. این نگاه به نظرم از همان نگاههای بازیهای رایانهای است.
در حال حاضر «نظام جمهوری اسلامی ایران» و «قانون اساسیاش» (با تمام ایرادها و کاستی هایش) توسط آیت الله خامنهای به تعلیق درآمده است. یعنی ما در وضعیت عادیِ سیاسی نیستیم. ایشان با تلاشها و مجاهدتهای فراوان بالاخره توانسته است، مجلس و قوۀ قضائیه را از اندک کارکردهای مردمسالارانهشان تهی کند و به طور کامل به ابزار دست خود تبدیل کند. البته وی همین رویا را برای قوۀ اجرایی کشور هم در نظر داشت که فعلن با مقاومت احمدینژاد روبرو شده است و اکنون مسئلۀ اصلی در انتخابات پیش رو، برای آیت الله خامنهای، تبدیلِ دولت به نمایندگی بیت رهبری در امور اجرایی کشور است. به عبارت دیگر، مسئلۀ امروز، «ادارۀ بهتر مملکت» نیست. بلکه حفظ، افزایش یا بدست آوردنِ قدرت است. مسئلۀ اصلی برای احمدینژاد و فرقۀ همراهش، «حفظ» قدرت در جهت بقا در صحنۀ سیاسی کشور است. آیت الله خامنهای اما میخواهد قدرتش را «افزایش» و گسترش بدهد و پس از فتح مجلس، قوۀ قضائیه، ارتش و سپاه و مجلس خبرگان، دولت را نیز کامل در دست خود بگیرد تا با خیال راحت به تنهایی بر کشور حکمرانی کند. اما مسئلۀ اصلی برای سبزها/اصلاح طلبان، «بدست آوردن» حداقلی از قدرت است/باید باشد.
با این نگاه، حضور در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲، خیلی پیچیدهتر و حساس تر از روی کار آمدن تعدادی وزیر و مدیر کل است. بحث بر سر آیندۀ یک مملکت و جامعه است و این نه یک بحث مدیریتی، بلکه یک مسئلۀ سیاسی است. به این معنی که منطقِ حاکم بر صحنه، منطقِ یک صف آرایی و رودرروییِ سیاسی است؛ نه صرفن یک رقابت جذاب و پاستوریزۀ مدیریتی.
در چنین شرایطی، آمدن خاتمی به خودی خود مهم نیست. بلکه این چگونه آمدن و چگونه ادامه دادنش است که تعیین کننده است. اگر خاتمی فقط به عنوان یک کاندیدا و با هدف ادارۀ بهتر دولت بیاید (که البته این هدف خوبی است، اما کافی نیست) نه شانسی برای دریافت حمایت و قدرت اجتماعی پشت سر خودش دارد، و به تبع آن، نه از توانی برای مقابله و رودررویی با مشکلات پیش رو برخوردار میشود. پس او باید در قامت یک رهبر و یا حداقل نمایندۀ طیفی از خواستها، آرمانها، شکایتها، دلخوریها و امیدها پا به عرصۀ انتخابات بگذارد و البته مسئولیت آن را نیز بپذیرد. البته همه خوب میدانیم که نباید از هر کسی افزونتر از ظرفیتهای شخصی و اجتماعیاش انتظار داشت. اما خاتمی و همۀ حامیانش، باید آگاه باشند/باشیم که فقط چنین حضوری _البته با آگاهی به وضعیتی که تصویر شد_ است که میتواند موثر واقع شود.
البته پیچیدگی کار تازه از اینجا آغاز میشود. اگر این پیش فرضها را بپذیریم، آنجاست که دو راه حل پیش روی ماست. یک راه حل نخبه گرایانه، و دیگری راهِ جامعه گرایانه و مردم سالارانه. میتوانیم راه اول را «سیاست ورزی زیر سقف» * و راه دوم را «سیاست ورزی در سپهر همگانی» (عرصۀ عمومی) بنامیم. به نظر من سیاست ورزی زیر سقف از پیش بازنده است. همانطور که تا بحال بیشتر شکستهای ما بخاطر بکار بستنِ چنین راهبردی بوده است.
تلاش خواهم کرد دلیلش را در یادداشتی دیگر توضیح بدهم و اگر توانی بود، راه حلی در راستای «سیاست ورزی در سپهر همگانی»
پانوشت:
* این عبارت را از حمزه غالبی وام گرفتم. سیاست ورزی زیر سقف، شیوهای است نخبه گرایانه که به سپهر همگانی اعتقاد و یا اعتمادی ندارد و راه تغییر را تنها در دالانهای دستگاههای دولتی و حکومتی و از راه لابیگری و چانه زنی جستجو میکند. نقش جامعه و مردم را در حد رای دهندۀ صرف، عوام، رعیت و پیرو میکاهد و برای آنها نقش و ارزش سیاسی قائل نیست.
Discover more from Rooh Savar
Subscribe to get the latest posts sent to your email.
8 Comments
آفرین
آفرین
آقاى خاتمى براش مهم نيست که مثلا با ١0 راى شکست بخوره و يا امثال شريعتمدارى اون رو خائن خطاب کنن اما دوست نداره از يه نهاد رسمى نظام مثل شوراى نگهبان حکم عدم صلاحيت بگيره و تا تضمين صلاحيت نگيره کانديدا نميشه…احسان
آقاى خاتمى براش مهم نيست که مثلا با ١0 راى شکست بخوره و يا امثال شريعتمدارى اون رو خائن خطاب کنن اما دوست نداره از يه نهاد رسمى نظام مثل شوراى نگهبان حکم عدم صلاحيت بگيره و تا تضمين صلاحيت نگيره کانديدا نميشه…احسان
تو هم رفتی اونور آب اخلاقت خراب شد روح اله.
نمیدونم این آب و هوای اونطرفه که آدمها رو عوض میکنه یا کلا آدمهای اینجوری هستند که راه اونور آب و در پیش میگرند.
چرا انقدر موضوع رو میپیچونین. اگر کسی که میخواد برای کشور و مردم کاری کنه بتونه کاندید بشه باید بشه دیگه. چرا نباید بشه. اگر همه چی رو به این اما و اگر هایی که شماها مرح میکنید وصل کنیم باید بشینیم و هیچکار نکنیم. دست وردارین از ای گیج کردن مردم بابا.
تو هم رفتی اونور آب اخلاقت خراب شد روح اله.
نمیدونم این آب و هوای اونطرفه که آدمها رو عوض میکنه یا کلا آدمهای اینجوری هستند که راه اونور آب و در پیش میگرند.
چرا انقدر موضوع رو میپیچونین. اگر کسی که میخواد برای کشور و مردم کاری کنه بتونه کاندید بشه باید بشه دیگه. چرا نباید بشه. اگر همه چی رو به این اما و اگر هایی که شماها مرح میکنید وصل کنیم باید بشینیم و هیچکار نکنیم. دست وردارین از ای گیج کردن مردم بابا.
این همه آدم توی ایران هستن که همینطوری مثل من فکر می کنن. ینی تا حالا با همچین آدمهایی برخورد نداشتیم؟ آخه وقتی استدلالی برای حرفهامون نداریم چرا ربطش می دیم به داخل و خارج کشور بودن؟
نظر ناشناس گذاشتن خیلی راحته.
این همه آدم توی ایران هستن که همینطوری مثل من فکر می کنن. ینی تا حالا با همچین آدمهایی برخورد نداشتیم؟ آخه وقتی استدلالی برای حرفهامون نداریم چرا ربطش می دیم به داخل و خارج کشور بودن؟
نظر ناشناس گذاشتن خیلی راحته.