چگونه آگاهی به زبان٬ جامعه را تغییر می‌دهد
2013-07-27
تلخ اما واقعی:‌ نظام اجتماعی در آمریکا به مجرم و زندانی نیاز دارد
2013-08-07

آن جمله‌ای که از یادم رفته است

حال باید هزار صفحه بنویسم تا شاید آن یک جمله را به تو برساند،  همان جمله‌ای که برای تو نگه‌اش داشته بودم،  تا در آن لحظه‌ای که دستانم را حلقه‌ات کرده باشم، و سینه‌ات قلبم را مالانده باشد،  در گوش‌ات زمزمه‌اش کنم؛  آرام و مطمئن،  طوری که دلت بلرزد اما تاری از موی‌ات نه!  آه لعنت به من! چرا اسیرِ کاغذاش نکردم؟ آن جمله را از یاد برده‌ام […]
حال باید هزار صفحه بنویسم
تا شاید آن یک جمله را به تو برساند، 
همان جمله‌ای که برای تو نگه‌اش داشته بودم، 
تا در آن لحظه‌ای که دستانم را حلقه‌ات کرده باشم،
و سینه‌ات قلبم را مالانده باشد، 
در گوش‌ات زمزمه‌اش کنم؛ 
آرام و مطمئن، 
طوری که دلت بلرزد
اما تاری از موی‌ات نه! 

آه لعنت به من!

چرا اسیرِ کاغذاش نکردم؟

آن جمله را از یاد برده‌ام

که همچون مشتی که بر آینه کوبیدم،
می‌شکست برای تو
همه‌ی آن کلیشه‌هایی که با آن‌ها دیده می‌شوم.

و می‌گشود

برای تو
همه‌ی آن پنجره‌هایی که از آن‌ها کسی مرا ندیده است.

آن جمله‌ای

_ که اگر می‌گفتم‌ات_
رنج ناشناخته بودن‌ام را می‌کاهید
آرام‌ام می‌کرد،
همچون لحظه‌ای که دستانت را روی گونه‌هایم می‌لغزانی.

همان جمله‌ای

_ که اگر می‌شنیدی‌اش_
فرو می‌ریخت تمام تردیدهایت،
همچون گناه در شب قدر.

و از یادت می‌برد تمام نگرانی‌هایت را،

همچون همین جمله که برای همیشه از یاد من رفته است.


پاریس | پانزده مرداد ۱۳۹۲ | میدان رپولیک

Discover more from Rooh Savar

Subscribe to get the latest posts sent to your email.

Leave a Reply

There are no posts on the list.
آن جمله‌ای که از یادم رفته است
This website uses cookies to improve your experience. By using this website you agree to our Data Protection Policy.
Read more

Discover more from Rooh Savar

Subscribe now to keep reading and get access to the full archive.

Continue reading