وجدانمان بیدار نیست و به خوابش عادت کردهایم
2013-04-11ویرجینیا وولف در قطارِ ناکجا – ۱۳۹۲
2013-04-25حضور خاتمی، نامزد رهبری را زیر سایه قرار خواهد دارد و به احمدینژاد/مشایی فرصتی برای حضور می بخشد |
ایشان بدجور گیر افتاده است. آیت الله خامنهای را میگویم. اگر خاتمی بیاید، همۀ حساب و کتابهایش به هم میریزد. چطور؟ میگویم.
اگر خاتمی نامزد شود، رد صلاحیتش هزینۀ بسیار گزافی روی دست «آقای نظام» میگذارد و بعید به نظر میرسد با جو کنونی، وی حاضر به پرداختن چنین هزینهای باشد. اما چه کسی است که نداد، تنها چیزی که تا کنون به انتخابات معنا بخشیده است، بحثِ آمدن و یا نیامدن خاتمی است. چنانچه حضور خاتمی منتفی شود، همه چیز به پیش از این بحث بازخواهد گشت و انتخابات از معنا و غایت خود تهی میشود. اما تایید صلاحیت خاتمی (به هر شکل) و حضورش در انتخابات، بازهم هزینۀ زیادی دارد. هوادارنش به میدان خواهند آمد و بعید نیست که دوباره خیابانها سبز شود. بعلاوه، او بعنوان نامزد انتخابات، باید سخنرانی کند، در تلویزیون ظاهر شود و ستاد تشکیل بدهد. همۀ اینها به خودی خود هزینه بردار (برای اقتدارگرایان) است. برای خنثی کردن این کنشها، تنها یک راه باقی میماند: اجازۀ حضور به مشایی/احمدینژاد.
مشایی میتواند بخشهایی از رای دهندگان به اصلاح طلبان و سبزها را به سوی خود جلب کند و به اصطلاح رای آنها را برباید. پس منطقی است که برای خنثی کردن خاتمی به او هم اجازۀ حضور داده شود. حضور خاتمی، فشار مضاعفی را به بیت رهبری وارد میکند تا مشایی را تایید صلاحیت کند. بیشک در آن اردوگاه این سخن به میان خواهد آمد که: چطور خاتمی تایید صلاحیت میشود و مشائی نمیشود؟ آیا خاتمی از مشائی اصولگراتر است؟ البته معلوم است که خاتمی از مشائی اصولگراتر و ارزشمدارتر است. اما خب بالاخره آنها با این استدلال و بهانه بیت رهبری را زیر فشار خواهند گذاشت. یعنی تایید صلاحیت خاتمی، هم از لحاظ سلبی (مگر خاتمی از مشائی بهتر است؟) و هم از لحاظ ایجابی (مشایی رای خاتمی را میدزدد) به «آقای نظام» فشار میآورد.
اگر این امر برآورده شود یک نتیجۀ قطعی خواهد داشت: در هر صورت یکی از این دو (خاتمی و مشایی) برندۀ انتخابات خواهند بود و نامزد بیت (ولایتی، حداد یا جلیلی) رای نخواهند آورد و ازچرخۀ رقابت حذف خواهند شد. این به آن معناست که بیت رهبری از تمام هزینههایی که برای بیرون راندن رقیبان و ایجاد یک حیات خلوت به اندازۀ تمامِ دم و دستگاه حکومت پرداخته است، هیچ نتیجهای نخواهد گرفت و اقتدار رهبری بازهم با زیر علامت سوال روبرو می شود و دوباره به نقطهای که از ۸۸ تا کنون در آن قرار داشت بر خواهد گشت: برزخی که نه مردم را با خود دارد، و نه حکومتِ یکدست را.
اما همانطور که گفتم، عدم حضور خاتمی نیز انتخابات را از معنا تهی میکند. از این جهت که غایتِ انتخابات، پیاده شدنِ ارادۀ مردم _مردم سالاری_ است و در غیاب موسوی و کروبی (و البته نامزدهای بالقوهای همچون، صفایی فراهانی، محمدرضا خاتمی، رمضانزاده، تاجزاده، میردامادی، بهشتی، مهاجرانی، و حتی کرباسچی و…) که به دلیلهای زیاد از گردونۀ انتخابات حذف شدند و در شرایط عادلانه و آزاد میتوانستند نمایدۀ واقعی خواستهای بخشهای زیادی از مردم باشند، خاتمی تنها گزینۀ موثری است که ارزشِ به میدان آمدن و دفاع کردن را دارد و به اِعمالِ ارادۀ مردم _هرچند به صورت حداقلی_ کمک میکند.
امیدوارم چنانچه حضور خاتمی منتفی شد، فعالین سیاسی تاثیرگذار، «رقابت انتخاباتی» را ادامه ندهند. رقابتی که بیمعنا خواهد بود و نتیجهای جز شکست _ چه در پای صندوقهای رای و چه در پیشگاه قضاوت مردمان _ نخواهد داشت.
Discover more from Rooh Savar
Subscribe to get the latest posts sent to your email.
2 Comments
آقا یکی لطفاْ برا من توضیح بده چرا اینقدر فکر میکنید هزینهی «رد صلاحیت خاتمی» برای حاکمیت و شخص نظام! بالاست؟؟ هزینه داره ولی من نمیفهمم چرا فکر میکنین چیزیه که نظام به سختی میتونه از پسش بر بیاد!؟
– انتخابات از موضوعیت و شور و مشارکت میوفته؟
منطقشون اینه: خب بیوفته!
– فشار اجتماعی؟!
منطق اینه:
خاتمی حامی فتنه + سرکردههاشون رو حصر و زندونی کردیم > شما هم دیگه همین که حصر نیستی و زندون نیستی برو عمامهت رو بنداز هوا! > رد صلاحیت! + چیزی شبیه نه دی یا یهذره تلاش بیشتر بر و بچهها توی صدا سیما و خیابون.
– قبلاْ هشت سال رییس جمهور بوده زشته رد صلاحیتش کنیم؟
منطق دوستان: میرحسین. کروبی. منتظری هم رکن نظام بودن یه دورهای. الانشون رو ببین. ملاک وضع فعلی و اینا. به بازرگان و بنیصدر و هاشمی هم اگر میخواین نگاه کنین.
توضیح: من کاملاْ حامی حضور خاتمی توی همین انتخابات نابرابر هستم با اینهمه. یکی از همین روزها هم بعید نیست ایشون٬ به درست٬ نامزدی خودش رو اعلام کنه. اما برام خیلی واضحه که صلاحیتش تایید نمیشه. واکنش اعتراضی خاتمی هم به رد صلاحیتش برام معلومه: «من به وظیفهم عمل کردم٬ حاکمیت ترجیحش چیز دیگهای بوده٬ امید داریم که یه روزی انشالله فلان و بهمان…» تمام.
آقا یکی لطفاْ برا من توضیح بده چرا اینقدر فکر میکنید هزینهی «رد صلاحیت خاتمی» برای حاکمیت و شخص نظام! بالاست؟؟ هزینه داره ولی من نمیفهمم چرا فکر میکنین چیزیه که نظام به سختی میتونه از پسش بر بیاد!؟
– انتخابات از موضوعیت و شور و مشارکت میوفته؟
منطقشون اینه: خب بیوفته!
– فشار اجتماعی؟!
منطق اینه:
خاتمی حامی فتنه + سرکردههاشون رو حصر و زندونی کردیم > شما هم دیگه همین که حصر نیستی و زندون نیستی برو عمامهت رو بنداز هوا! > رد صلاحیت! + چیزی شبیه نه دی یا یهذره تلاش بیشتر بر و بچهها توی صدا سیما و خیابون.
– قبلاْ هشت سال رییس جمهور بوده زشته رد صلاحیتش کنیم؟
منطق دوستان: میرحسین. کروبی. منتظری هم رکن نظام بودن یه دورهای. الانشون رو ببین. ملاک وضع فعلی و اینا. به بازرگان و بنیصدر و هاشمی هم اگر میخواین نگاه کنین.
توضیح: من کاملاْ حامی حضور خاتمی توی همین انتخابات نابرابر هستم با اینهمه. یکی از همین روزها هم بعید نیست ایشون٬ به درست٬ نامزدی خودش رو اعلام کنه. اما برام خیلی واضحه که صلاحیتش تایید نمیشه. واکنش اعتراضی خاتمی هم به رد صلاحیتش برام معلومه: «من به وظیفهم عمل کردم٬ حاکمیت ترجیحش چیز دیگهای بوده٬ امید داریم که یه روزی انشالله فلان و بهمان…» تمام.