آدمها تاریخ اند، فرهنگ اند، هویت اند
08 , July , 2010salutations
14 , July , 2010![]() |
میرحسین موسوی در نمایشگاه آثار نقاشی اش |
دیروز با یکی از همکلاسیهای فرانسوی گپ می زدیم. صحبت به مسایل سیاسی کشید. گفت: تو به قیافت نمی خوره که سیاسی و سیاستمدار باشی. گفتم: هستم دیگه! چطور مگه؟ گفت: آخههمه سیاستمدارها چهره های خشن و سختی دارن. هرچی هم سعی می کنن خودشون رو گرم و شاد نشون بدن، واقعا اینجوری نیستن. ضمن اینکه تقریباً همه شون از نُرم و میانگین جامعه زشت تر هستن.
کمی به این حرفاش فکر کردم. بعد گفتم: تو ایران دقیقا اینجوری نیست. هرچند که بیشتر سیاستمدارها آدمهای اخمویی هستن. اما خداییش خیلیاشون زشت نیستن.
بعد گفت: بیشتر رییس جمهورهای ما زشت هستن. گفتم: ولی مال ما کم اینجوری بوده. مثلا بنی صدر، خامنه ای، موسوی و خاتمی از خوش تیپ های جامعه محسوب میشن. و خداییش از ریسس جمهورهای شما خوش تیپ ترن.
بعد هم عکسهاشون رو گوگل کردیم و مقایسه کردیم. با کمی اکراه حرفم رو قبول کرد.
دست آخر هم گفت تو فرانسه کسی مثل تو میره بازیگر یا مدل میشه. نه انیکه سیاستمدار!
بعد هم مثل بیشتر فرانسوی ها شروع کرد به بد و بیراه گفتن به سیاستمدارهایی که همشون به فکر بدست آوردن قدرت بیشتر هستن. برای همین کسی دوستشون نداره.
دوباره کمی فکر کردم. گفتم: همه جا کم و بیش همینجوریه. اما در جامعه هایی مثل ایران، محبوب شدن سیاستمدارهایی مثل خاتمی و موسوی این هست که اولا اونها هم پای مردم برای بهتر شدن زندگی مردم و وضعیت جامعه تلاش می کنن. حتی مثل موسوی خانواده شون ترور میشه یا مثل خاتمی بچه هاشون تهدید به آدم ربایی می شن.
یک دلیل دیگش هم اینه که اونها فقط یک سیاستمدار حرفه ای نیستن. ریشه هاشون خیلی قوی هست. در فرهنگ جامعه ریشه دارن. خاتمی یک روشنفکر فرهنگی هست و موسوی هم یک معمار و نقاش. همچنین هستند کسان دیگری مثل حجاریان که به ادبیات ایران تسلط دارن و با فرهنگ مردم عمیقاً آشنا هستن. (یا مثلا ولایتی که می تون بیاد تو تلویزیون بشینه و یکی دو ساعت در بارۀ حافظ صحبت کنه) یا حتی مثل خمینی ریشه در عرفان دارن. برای همین ناخودآگاه تو دل خیلی از مردم جا باز می کنن. تو ایران سیاستمدار بودن رابطۀ نزدیکی با مبارزه برای زندگی بهتر داره و نه فقط کسب قدرت.
یکم فکر کرد و گفت: خوش بحالتون که جامعه ای دارین که میشه سیاستمدار ها رو هم دوست داشت. خوش بحالتون